دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 13 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

27 بهمن و تولد فاطمه کوچولو

سلام  دوستای گلم امیدوارم حال همگی خوب باشه  و زندگی به کامتون من و نی نی هامم خوبیم شکرخدا البته بادعاهای شما دوستای مهربونم خونه تکونیارو شروع کردید؟امیدوارم هرچی غم تودلتونه هرچی غصه داریدخدایی نکرده ...باتموم شدن این سال مشکلاتتونم حل بشه و دنیا به روی ماهتون بخنده انشالله..من یه سالن و انباریم مونده که اونم یه مقداریش رو امروز همسری و یه مقداریش رو مامانم فردا میاد کمکم البته اگه برنامه ای پیش نیاد... دو روزه ماهواره مون قاطی کرده حوصلم خیلی سرمیره دوسه تافیلم جم تی وی رو خیلی عادت کرده بودم به دیدنش ولی حالا مجبورم از دی وی دی و لپ تاپ استفاده کنم ببینیم امروز همسری میتونه کاری بکنه؟! دیروز 27بهمن تولد فاطمه خ...
28 بهمن 1393

رمز مطالب حذف شد

خاله جونای مهربون و نی نی های نازشون سلام من رمز مطالب رو برداشتم ببخشید که نمیتونستم بگم... بله به لطف خدای خیلی خیلی مهربونمون دوتا نی نی تودلمه و من یکی از خوشبخت ترین های دنیام احتمالا نی نی ها هردو دخملن و این برام معجزه تر از معجزه ی قبلی همون یهویی مامان شدنم  بود... شنبه باهمسری رفتیم نتیجه آزمایشات رو گرفتیم وبعدش رفتیم برای فاطمه دخمل اقای ولیپور همکار همسری کادوی تولد خریدیم و رفتیم مطب...ساعت 8:15رسیدیم مطب و تا9 رفتم داخل و دکتر نتایج رودیدن وشکرخدا گفتن همه چی عالیه  یه سونوگرافی برای 13 اسفند برای ازمایشگاه دکتر شهریاری فر نوشتن و 19 اسفند باید مطب باشم انشالله این موردم خیرباشه و خوب پیش بره...دکتر سولفا...
27 بهمن 1393

نی نی سه ماهه شد

                                سلام نی نی های نازم سه ماهگیتون مبارک دوقلوهای قشنگم الهی مامان فداتون بشه خیلی خوشحالم و هرلحظه خدارو شکر میکنم بابت داشتنتون... امروز وقت ازمایش و سونوداشتم...به بابایی گفتم امروز رو مرخصی بگیره اونم مرخصی ساعتی گرفت و باهم فتم ازمایشگاه و سونوگرافی اولش جاهایی که خوددکتر پیشنهاد کرده بود رفتیم نبودن و کاملا ناامید برگشتیم وهمسری گفت الناز بریم یه جای دیگه خداروشکررفتیم و سونوگرفای دکتر مجید شکرفروش....نفراول بودیم رفتیم داخل البته بعد از کمی انتظار...دراز کشیدم رو تخت و تا دکتر حرفی بزنه نفسم حبس بود بعد هم...
23 بهمن 1393

روزای قشنگ ما

سلام خاله ها و نی نی های گل امیدوارم حال همگی خوب باشه ماهم خوبیم شکرخدا جز این دل ضعفه ی شدید چیز خاصی اذیتم نمیکنه شنبه چهارم بهمن با شوشو و خواهر شوهرم عصری رفتیم مطب البته قبلش نتیجه ازمایشمو از بیمارستان گرفتم و رفتیم یه ساعتی منتظرشدیم و بعدش صدام کردن رفتم داخل...دکتر گفت همه چی نرمال و خوبه فقط کمی عفونت ادراری داری براهمین برام  سه سفالکسین 500 نوشت که هر شش ساعت بخورم ومنم از یکشنه شروع کردم...بعدش اتمام این سه بسته کپسول یه هفته دارو نمیخورم و باز دوباره مییرم ازمایش انشالله که مشکل حل میشه ...دعاکنید برام دوستای گلم راستی نی نی داداشمم پسره یادم نمیاد تو وبلاگ نوشته باشم....مبارکشون باشه الهی قدم نی نی شون مبارک...
6 بهمن 1393
1